خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه» است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است.


بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما.


خواهر جونم، تو شکوه باورِ هر لحظه ی منی، از این که هستی جاودانه گونه ازت ممنونم
خواهرِ عزیزم، تو بهترین خواهر دنیایی، تو ماه زمینی زندگانی ام و بزرگترین هدیه ی خدایی

خواهَر=خواه (مصدر خواستن) + پسوندِ "اَر" (نسبت،وابستگی و...) فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است،خاطر خواه و خواستار خانواده،مَدَدکار و یاریگر خانه و خانواده

آخرین مطالب

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۹
ارديبهشت ۹۹

 

سلام 

چند وقته می خوام برات بنویسم

ولی دست و دلم به نوشتن نمیره

شایدم وقت نمی کنم

هرچند اگر انسان بخواد کاری رو انجام بده وقتش هم گیر میاره

 

دو سال گذشت

خیلی چیزا به وجود اومد و خیلی چیزا از بین رفت

بعد از دو سال یهو چی شد نمی دونم

ولی ادبیاتِ تو و رفتارِ تو به کلّی دچارِ تغییر شد

هم توی شُک بودم، هم توی اغما و هم درگیرِ دردِ نبودنت

برای خودم فلسفه می بافتم که این چِش شده

"خیانتِ عاطفی" ؟

نکنه می ترسه دچارِ خیانتِ عاطفی شده باشه؟

نمی دونستم باید چکار کنم

بد ترین حالتش رو برای خودم در نظر گرفتم:

نمی خواد بعضی چیزا ادامه پیدا کنه

خُب باشه، اشکالی نداره

با خودم فکر کردم...

منو برای چی می خواد؟

کمترین حالتش این بود که منو برای دردِ دل کردن بخواهی

شاید تنها کاربردِ من برای همین بود و بس

یه "گوش" برای شنیدن

همینم خوب بود

بهتر از هیچی بود

 

اگر قراره در حدِّ یه تیکه سنگ، کنارِ کوچه تون به من اهمیت بدی

که هر از گاهی یه پا زیرش می زنی تا حوصله ت سر نره

بازم برای من کم چیزی نیست

 

ولی شک داشتم که برداشت هام درست اند یا غلط

 

تا اینکه :

 

SANG

 

دیگه مطمئن شده بودم

من سنگ صبور تو بودم

این نقشِ جدید منه

 

یه روز می گفتی من همه دنیای تو ام

می گفتی تو منی من تو ام

ادعا می کردی همه ی قلبت رو به من دادی

و خیلی حرفای دیگه

ولی الان من سنگ صبورت هستم

درسته که تنزّلِ رتبه محسوب میشه،

ولی هنوز یه جایگاهی دارم، این مهمه

 

جالبه وقتی من اعتراف کردم که تو همه چیز منی...

تو به یه "ممنون" اکتفا کردی

 

ولی این وسط یه چیز هست که گاهی اوقات آرومم می کنه:

این که گفتی من توی دوست داشتنِ تو خودم رو محدود نکنم

این حرفت تنها چیزیه که هنوز منو سرِ پا نگه داشته

 

فقط یه سوال؛

تو همه چی رو محدود کردی

همه چی رو

ولی گفتی من قلبم رو محدود نکنم "دوست داشتنم رو محدود نکنم"

این ظلم نیست به نظرت؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۲۲
رضا آباد
۱۸
ارديبهشت ۹۹

 

 cc1

 

بهش می گن قناری

خوش صداست

می تونه همدم خوبی باشه

گاهی اوقات حسِّ مزخرفِ تنهایی رو از بین می بره

گونه های مصنوعیِ اونو می تونی بگذاری توی کمد

و هر وقت دوست داشتی بیاری بیرون و کلیدشو بزنی تا برات آواز بخونه

الحق و والانصاف هم نغمه های خوبی رو توی حافظه ی اون ذخیره کردند

احساس می کنی توی جنگلهای گیلان سیر می کنی

خوبیش اینه که هر وقت خواستی می تونی صداش رو در بیاری

نه آبی

نه دونی

نه مراقبتی

بگذارش توی کمد و هر وقت خواستی برو سراغش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 canaryy

 

 ولی این یکی،داستانش یه کم فرق می کنه

اگه بخوای بگذاریش توی کمد و هر وقت دلت خواست بهش سر بزنی

می میره

آب می خواد

دون می خواد

مراقبت می خواد

واقعیه نه ماشینی

می خونه برات ولی قرار نیست به زیباییِ قبلی بخونه

چون هرچی باشه زیباترین صداها رو برای اون قناریِ مکانیکی ذخیره کردند

این می خونه ولی ممکنه گاهی هم بد بخونه

حرص درآر بخونه

مریض میشه، نمی خونه

اووووه

کلی ناز داره برای خودش

 

 

اگر این قناری واقعیه رو نگذاری توی کمدِت

و بهش برسی

بهش سر بزنی

هواشو داشته باشی

برات مهم باشه چی دوس داره چی دوس نداره

 

و نگذاری که بمیره

 

همدم تنهایی هات

می مونه

 

 

طرف بیست ساعته که وقتش آزاده 

همّه کاریشو کرده

به همه چی رسیده به جز این پرنده ی زبان بسته

حالا یهو با عجله و سراسیمه میاد در کمدش رو باز می کنه و به پرنده هه می گه یالا هم آب و دونت رو بخور هم برام بخون

پرنده هه تا میاد خودش رو جمع کنه و جون بگیره

یارو می گه

من باید برم کاری نداری بای

هه

تو که اینقدر کار داری، پس چرا این پرنده رو اسیر خودت کردی

پس چرا مدام بهش می گی بخون برام

بد بخت تا میاد بخونه که تو مسافری باز

مجبوری می گی بخون؟؟؟

 

 

 

بگذار بپره و بره

بیرون از بی آب و دونی بمیره

بهتر از اینه که توی قفسِ تو زجر کُش بشه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۳۲
رضا آباد