خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه» است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است.


بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما.


خواهر جونم، تو شکوه باورِ هر لحظه ی منی، از این که هستی جاودانه گونه ازت ممنونم
خواهرِ عزیزم، تو بهترین خواهر دنیایی، تو ماه زمینی زندگانی ام و بزرگترین هدیه ی خدایی

خواهَر=خواه (مصدر خواستن) + پسوندِ "اَر" (نسبت،وابستگی و...) فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است،خاطر خواه و خواستار خانواده،مَدَدکار و یاریگر خانه و خانواده

آخرین مطالب

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۷
خرداد ۹۷

 

 

خواهر عزیزم سلام،

 

خواستم درباره ی تو و مهربانی ات و خواهرانه هایت شعری بگویم،

 

اما زبانم یاری ام نکرد تا چیزی در شأن تو بسرایم

 

خواهرم شعرِ تازه خواست زِ من             

 

مِعــــــر گفتم که یادگــــــار بُوَد

 

                                    "تضمینی ازامام  ره "

 

ارزشِ تو در نگاه من بینهایت است و کلمات زیر هرگز نمی تواند ترجمانِ آن باشد ولی چاره ای ندارم جز اینکه این بضاعت ناچیز را تقدیم ات کنم، امیدوارم که طبعِ شیرینت با پراکنده گویی هایم سازگار باشد

 

 

رعنا

 

 

 

 

رعناا

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۸
رضا آباد
۲۱
خرداد ۹۷


                     1


اولین تپشِ عاشقانه ی قلبم برای خواهرم

 

مانده ام تو را چه بنامم

هر چه باشی از خواهر به من نزدیک تری

که  خواهر کجا می تواند عشق برادرش را زنده کند

پس حسادت زنانه چه می شود

نه،

تو خواهرم نیستی، تو برای من حتی زن هم نیستی؛

انگار تو همزاد منی،

حلولِ یک روح واحد در دو دنیای نایکسان،

چطور می شود که دو نفر اینقدر درد مشترک داشته باشند

و تنها درد مشترک نیست،

که "درمان" تقدیرِ این داستان است

 

در تو دردهای خودم را دیدم خواهر محبوبم،

و همدردی با تو را موجبِ تسکینت یافتم

ناگاه در میان معرکه ی همدردی، چه زیبا بود

جان گرفتنِ دوباره ی عشقت 

و درمان دردهای سینه ات

چه می دانستم که این، پایان ماجرا نیست،

آری

تو را "پیامبر عشق" می خوانم

"عشق" واژه ی غریبی است،

عاشق، شیدای معشوق است،

نه شیفته ی خوبی های او

تو ای پیام آور عشق و شیدایی،

حرفهایی که از دلِ رنجورت برآمد،

لاجرم بر دل داغدارم نشست

و عشقِ نابودشده ی قلبم را زنده کرد

و درمان دردهای سینه ام شد

 

خدا کند که

این "هم درمانی" آخرین داستان قشنگِ

این "خواهربرادری" نباشد

 

 نباشه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۵۲
رضا آباد
۱۸
خرداد ۹۷


بیمارر


عشق های بیمار گونه

 

گاهی عشقی نه تنها پیراسته و کامل نیست، بلکه بیمار است

گاهی محبتی به جای اینکه آرامش بخش باشد، آزاردهنده است

گاهی باید عشقی نابود شود، گاهی باید اصلاح شود

 

عشق بین همسران، در طول سالهای زندگی، ممکن است به دلایل متعددی،کم یا زیاد شود. گاهی اوقات عشقی که بین زن و شوهر وجود دارد، عشقی بیمارگونه است! یعنی شاید در نگاه اول، عاشقانه به نظر برسد ولی مشکلات متعددی را بر سر راه زوجین قرار میدهد. این نوع عشقها، عشقهای بیمارگونه و غیر سالم هستند که در دراز مدت، بر روحیه همسران و نیز بر روابط زناشویی شان، تأثیر گذار است.

 

در اینجا انواع مختلفی از عشق بیمارگونه را معرفی میکنیم و به ارائه ی راهکارهایی برای درمان هریک آن ها می پردازیم:
 

 

1. توهم عاشقی ( اروتومانیا)‏
 دوست داشته شدن عالی است. هیچ کس از اینکه مورد پذیرش، تائید و علاقه یک نفر قرار بگیرد بدش نمی‌آید. اما واقعیت این است که بسیاری از ما نمی‌توانیم هر روز و هر لحظه انتظار چنین چیزی را داشته باشیم. طرف دیگر رابطه حق دارد که گاهی اصلا حوصله نداشته باشد و ابراز علاقه نشان ندهد. اصلا ممکن است هیچ رابطه یا موقعیت عاشقانه‌ای وجود نداشته باشد. اما کسی که توهم عاشقی دارد تصور می‌کند که یک نفر او را هر لحظه و عمیقا دوست دارد. کسی که توهم عاشقی دارد دائما احساس می‌کند دیگری در حال تله پاتی، فرستادن یک پیام رمزآلود و خاص و رفتارهای عاشقانه است. او دائما در حال تفسیر رفتارهاست و تلاش می‌کند از هر چیزی برداشتی عاشقانه داشته باشد.
 
در مواردی فرد ممکن است اصلا در رابطه با کسی نباشد اما هر رفتار و عملکرد خاصی از کسی که شخصا دوستش دارد را به نفع عشق و علاقه به خودش تفسیر می‌کند. توهم عاشقی طیف وسیعی از رفتارهای متوهمانه است.
 
یکی از این موارد احساس عشق و عاشقی با کسی است که در طبقه اجتماعی و فکری او نیست، برخی از افراد علاقه شدیدی به یک ستاره سینما یا فوتبال پیدا می‌کنند و سعی می‌کنند از طریق تله پاتی رابطه ایجاد کنند و یا هر پیامی که در رسانه‌ها می‌خوانند را برای خودشان تفسیر می‌کنند.
 
در توهم عاشقی فرد فکر می‌کند یک نفر به شدت به او علاقمند است و می‌خواهد این پیام را به او برساند.‏
 
اگر شما با فردی در رابطه هستید که دچار چنین توهمی است حتما از روحیه و عادت کنترل او با خبر هستید. او دائما احساسات شما را کنترل می‌کند و از آنها به نفع خودش بهره می‌برد و اصلا باور نمی‌کند که رفتار شما می‌تواند معنی دیگری نیز داشته باشد. همه تلاش او این است که ارتباط شما را با دنیای اطرافتان قطع کند.
 
علاوه بر این او چنین انتظار مشابهی از شما دارد. او توقع دارد شما هم دقیقا همه چیز را معنی‌دار ببینید و به همین ترتیب عمل کنید.‏توهم عاشقی یک توهم موقتی نیست. علاقه خاص و شدید این افراد به یک شخصیت معروف می‌تواند سالیان دراز ادامه پیدا کند. این افراد حاضر به پذیرش مشکل در خود نیستند، بسیار کنترل‌گر و پرخاشگرند و فرد مقابل را در معرض خطر قرار می‌دهند.‏

 


2. عشق ایثارگرانه
رابطه ای که در آن، فرد بیش از آنچه به دست می آورد، از خود مایه می گذارد. تا جایی که گاهی احساس می کنند این رابطه به کلی یک طرفه شده است! رابطه یک طرفه ای که در آن،  یک نفر با از خود گذشتگی، مدام در تلاش جلب رضایت و برآورده ساختن نیازهای فرد دیگر است. این افراد پس از مدتی، دیگر آن شور و نشاط عاشقانه ی اولیه را نخواهند داشت زیرا از نشاط درونی خود، غافل شده اند.

 

توصیه روانشناسان به این افراد این است که به خارج از چهارچوب عشقی خود نیز نگاهی بیندازند و به جستجوی چیزهایی غیر ازین نوع عشق ، برای لذت بردن بپردازند. بدانید که غیر از همسرتان،  دوستان و اقوامی نیز وجود دارند  و باید زمانی را به انجام فعالیت های مورد علاقه خودتان و معاشرت با افرادی که دوست دارید اختصاص دهید و بد نیست که گاهی این معاشرت ها و فعالیت ها، بدون حضور همسرتان، ولی البته با آگاهی و رضایت او، باشد. به این ترتیب با ارزش نهادن به خود، رابطه عاشقانه شما نیز تقویت می شود!

 

از کارهای ساده ولی بسیار تأثیر گذاری مانند آراستن خود، رنگ کردن مو و که هم باعث تقویت روحیه خودتان می شود و هم همسرتان را به نشاط می آورد دریغ نکنید. این امر ربطی هم به جنسیت ندارد!

امام باقر(ع) می فرمایند: سزاوار نیست زنان، آراستن خود را [برای همسرانشان]، تعطیل کنند هرچند به آویختن گردنبندی باشد.

امام رضا(ع) نیز درباره مردان می فرمایند: خضاب و خودآرایی مردان مایه افزایش عفت و پاکدامنی زنان است. [چنانکه برخی] زنان، عفت را بدلیل ناآراستگی همسرانشان ترک کردند

 

 
2. عشق وسواس گونه-1

علاقه شدید عاطفی و تمایل برای با هم بودن و ابراز علاقه در ابتدای هر رابطه‌ای طبیعی است اما این چیزی نیست که بخواهد در یک رابطه طولانی دوام پیدا کند.
 
شور عشق به مرور زمان کمتر می‌شود و با احساسات و تجربه‌های روزمره در می‌آمیزد. در رابطه طبیعی شما متعهد هستید و به نیازهای یکدیگر توجه می‌کنید؛ یکی از خواسته‌های مهم و اساسی هر آدمی احترام به حریم خصوصی است.
 
اما متأسفانه کسی که اختلال وسواس در عاشقی دارد دائما در شور و حال اولیه است او رابطه‌ را مجموعه‌ای از احساس دوست داشتن، مشکلات روزمره، خستگی، اختلاف نظر و بی‌حوصلگی نمی‌داند و برداشت او از هر نوع کم توجهی بخاطر خستگی و فشار روزانه یا بی‌حوصلگی فقط نفرت و بی‌علاقگی است. چنین افرادی به خود و شریک زندگی‌شان آسیب می‌زنند، تهدید به خودکشی می‌کنند و واقعیت زندگی را همانگونه که هست نمی‌پذیرند.
 
آنها شکاک هستند و تمایل زیادی به کنترل قربانی خود دارند. تمرکز اصلی آنها بر احساس عاشقی است و برای هیچ چیز دیگری ارزش قائل نیستند. اگرچه این اختلال هنوز به عنوان یکی از اختلالات روانی دسته بندی و معرفی نشده است اما برخی از روان‌شناسان معتقدند بخاطر ماهیت ویرانگر این احساسات این رفتارها ناشی از اختلال روانی است.‏
 

3. عشق وسواس گونه-2
به نوعی از عشق گفته می شود که در آن، عاشق می خواهد تمام اوقات خود را با معشوقش بگذراند . این افراد حتی وقتی هم که ازدواج می کنند و حتی پس از گذشت سال ها، همچنان نگران رابطه و زندگی زناشویی خود هستند بدون اینکه مورد عجیب یا مشکوکی رخ داده باشد! طبیعی است که زندگی در کنار چنین همسری با این حد از وسواس و نگرانی درباره ی رابطه زناشویی، اول از همه شریک زندگی اش را ناراحت میکند و اتفاقاً همین نگرانیهای بیمورد، باعث دلزدگی همسرش میشود.

 

اخیراً خانمی که برای مشاوره مراجعه کرده بود بیان میکرد که همسرش از وی خسته شده است و با اینکه او تمام تلاشش را میکند که عشقشان مثل سابق باشد ولی موفق نبوده است. پس از بررسیها  معلوم شد که این خانم دچار عشق وسواسی است و درواقع آنقدر همسرش را تحت فشار این حالات خود قرار داده است که او را خسته کرده!

 

توصیه ما به این خانم و کسانی مانند ایشان این است که  متوجه شوند برای حفظ همسر و زندگی مشترک باید دست از نگرانی برداشته و زمانی برای تنفس به معشوق خود بدهند. به یاد داشته باشید که حتی شیرین ترین ها هم می توانند به مرز «بیش از حد» برسند و دیگر شیرین به نظر نیایند. اگر احساس ناامنی در شما بسیار شدید است، بدون معطلی با یک متخصص مشورت کنید و رابطه خود را بهبود بخشید.

 

اگر عاشق احساساتی هستید، برای زنده نگهداشتن عشق خود بهتراست قرار ملاقات های عاشقانه و دو نفری بگذارید، برای تعطیلات آخر هفته برنامه ای ترتیب دهید و تعطیلات را با یکدیگر سپری کنید و نگذارید که عشق رومانتیک شما دچار روزمرگی شودو تلاش بسیار کنید که چیزهایی مهمتر از مسائل مادی و ظاهری، در معشوقتان بیابید و به چیزهایی دل بسپارید که به اصطلاح به یک تب بند نباشند!

 

 

3. عشق بازیگرانه
بعضی افراد هستند که عاشق  ناز کردن و به دست آوردن دل معشوق هستند. برای آنها تعقیب و گریز ابتدای یک رابطه بسیار جذاب تر از ادامه دادن متعهدانه ی آن است. تا جایی که اگر رابطه شان ،طولانی مدت شود، به سرعت خسته می شوند و به دنبال عشق جدید می گردند! این افراد دوست دارند طالب بمانند و معشوقشان مدام از آنها بگریزد و ازین بازی لذت بسیار می برند. لذا به محض اینکه ببینند معشوق نیز به آنها علاقمند شده است از او دلسرد شده و او را رها می کنند . متأسفانه در مشاوره ها، با دخترانی که در دام عشق بازیگرانه برخی مردان افتاده اند، بسیار برخورد داشته ام.

آنچه مهم است این است که معشوق های این چنین عاشقانی، باید بدانند که عدم جذابیت یا بی عرضگی آنان در حفظ عشق، دلیل این رهاشدن نبوده است و ازین بابت نگران نباشند .

 

و اما درباره این دسته از عاشقان ، توصیه میشود که اگر چنین دل بازیگری دارید، سعی کنید با توسل و دعا وسوسه را از قلب و ذهن خود دور کنید و به جای این که در جایی خارج از رابطه فعلی خود به دنبال هیجان باشید، بکوشید که آن را در همین رابطه ایجاد کنید و درین مسیر از کمک مشاورانی متعهد، بهره بگیرید.

 

 

4. عشق احساساتی
عاشقان احساساتی، عاشق «عاشق بودن» هستند! برای آنها صِرف عاشق شدن مهم است لذا آنها خیلی زود  به  جذابیت های ظاهری دیگران (مثل زیبایی، ثروت و) دل می بندند و البته با از بین رفتن این ظواهر جذاب نیز به همان سرعتِ عاشق شدنشان، فارغ میشوند!

 

روانشناسان به این افراد توصیه می کنند که  به خاطر داشته باشند عشق واقعی نباید با کم شدن موی سر معشوق یا ورشکستگی پدرش، یا حتی بروز جراحتی در چهره اش، رو به نقصان بگذارد . اگر چنین عاشقی هستید، برای زنده نگهداشتن عشق خود بهتراست قرار ملاقات های عاشقانه و دو نفری بگذارید، برای تعطیلات آخر هفته برنامه ای ترتیب دهید و تعطیلات را با یکدیگر سپری کنید و نگذارید که عشق رومانتیک شما دچار روزمرگی شودو تلاش بسیار کنید که چیزهایی مهمتر از مسائل مادی و ظاهری، در معشوقتان بیابید و به چیزهایی دل بسپارید که به اصطلاح به یک تب بند نباشند!

 

 

5. عشق رفیقانه
در این نوع از عشق، فرد به دلیل ویژگیهایی که در شرایط مختلف از معشوقش دیده است، به او دل می بندد. چنین رابطه ای مبتنی بر شناخت و به گونه ای محترمانه و توأم با محبت است . که غالباً پس از مدتی ، کم کم سر و کله عشق در آن پیدا می شود. چنین روابطی ممکن است بسیار کند پیشروی کنند، اما بسیار مستحکم هستند. نکته مهمی که لازم است گفته شود این است که نباید فراموش کنید رفاقت و تفاهم در زندگی مشترک ، بااینکه لازم است ولی کافی نیست و زوجین علاوه بر این نوع رفاقت و دوستی، باید گاهی اوقات با جرقه هایی از احساسات و تمایلات، آن را زیباتر و هیجان انگیزتر کنند.

 

 

7.حس ترحم

احساس گناه ممکن است انگیزه عجیبی برای شکل گیری یک عشق به نظر برسد، شما به خود می‌گویید که این احساس همان عشق واقعى است در حالی که چیزی جز همدردی یا در منتهی درجه آن «حس ترحم» نیست.

 

8.اختلال دلبستگی
 
معمولا افرادی از این اختلال رنج می‌برند که در کودکی ارتباط عاطفی سالمی با مراقبان خود نداشته‌اند. در شکل سالم دلبستگی نیازهای کودک توسط اولین مراقبانش برآورده می‌شود، تغذیه، مراقبت از سلامت جسمی کودک، تماس جسمی، برقراری ارتباط چشمی، به آغوش کشیدن و لبخند زدن نیازهای اولیه کودک تازه متولد شده است که باید توسط والدین برآورده شود.‏
 
اگر کودکی مورد بی‌توجهی و آزارقرار بگیرد یا به هر دلیلی در سال‌های اول پس از تولد از والدین جدا شود و مراقبانش دائما تغییر کند احساس امنیت نخواهد کرد و همه تجربه‌های خوب دلبستگی را از دست خواهد داد. در این شرایط احتمال اینکه او در بزرگسالی دچار اختلال دلبستگی شود بسیار زیاد است. در رابطه عاشقانه و عاطفی این افراد به دو شیوه عمل می‌کنند.
 
آنها یا از هر رابطه نزدیکی اجتناب می‌کنند و یا در خواست زیادی برای یک ارتباط عاطفی شدید دارند. گروه اول ترس شدیدی از صمیمیت دارند و احساس بی‌اعتمادی و خشم و ناراحتی می‌کنند. گروه دوم نیز اغلب درگیر احساس حسادت، شکاکیت و مالکیت هستند و با مراقبت و توجه شدید به شریک خود آزار می‌رسانند.‏
 


9.اختلال ارتباط ‏OCD
 
این اختلال ناشی از یک ترس شدید و عمیق است که فرد قادر به خنثی کردن آن به شیوه‌های معمول نیست. ‏OCD‏ می‌تواند اختلال ترس و وسواس از میکروب، بلندی، کثیفی یا تمیزی یا هر چیز دیگری باشد. این اختلال وسواس شدید همراه با ترس در رابطه نیز هست.
 
فرد دچار اضطراب دائما از خودش می‌پرسد: آیا او دوستم دارد؟ آیا من در رابطه درستی هستم؟ آیا او مرا ترک می‌کند؟ آیا به من خیانت می‌کند؟ آیا او مریض است؟ کسی که دائما به دنبال تائید علاقه شماست و همیشه این پرسش را مطرح می‌کند که «آیا دوستم داری یا نه؟» و اگر او هرگز علاقه شما را باور نمی‌کند، نسبت به ادامه رابطه وحشت دارد و دوست داشتن را نمی‌پذیرد به اختلال ‏OCD‏ دچار است.‏
 
به احتمال زیاد اکنون برایتان تشخیص عشق واقعی و عشق بیمارگونه آسانتر شده است. کسی که شما را تحت فشار علاقه خود قرار می‌دهد، سعی می‌کند شما را به بهانه عشق کنترل کند، شک و ترس‌هایش را به حساب علاقه می‌گذارد، از شما انتظار دارد همیشه در حال و هوای عاشقی باشید، به حریم خصوصی ‌تان احترام نمی‌گذارد، خودش را صاحب و مالک شما می‌داند و دائما به دنبال تائید شماست یک عاشق واقعی نیست.
 
بدون شک در یک رابطه عاشقانه ناسالم شما از تنها چیزی که اصلا لذت نمی‌برید همان چیزهایی است که به اسم عشق به شما داده می‌شود.

 

توهم عاشقی، عشق وسواسی و اختلال ‏OCD‏ و اختلال دلبستگی چهار اختلال روانی در رابطه است که با عشق آتشین و دوست داشتن خالصانه در شروع و مراحل اولیه یک رابطه اشتباه گرفته می‌شوند. این اختلال‌ها معمولا به شیوه عاشقی رومئو ژولیتی تبلیغ و درخواست می‌شوند اما واقعیت این است که عشق رومئو و ژولیت و هر رابطه‌ای با تمایلات و احساسات اینچنینی نشانه یک رابطه بیمار است. هرچند که اغلب ما این نوع علاقه شدید را باور کرده‌ایم و رویایش را پرورش داده‌ایم اما همه ی چیزی که در این روابط جریان دارد توهم و اختلال روانی است. ‏

 

 

 

نتیجه گیری:
احترام به عشق، احترام به فطرت است . لذا لازم است که فرق عشق سالم و بیمار را بشناسیم تا اتفاقی ناسالم را تعبیر به عشق نکنیم!

 

 بیمار


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۴
رضا آباد
۱۷
خرداد ۹۷


خشک


عشق های بی ارزش

 


عشق تعریف خیلی مشخص و جامع ندارد. اما صرف‌نظر از تعریف آن و علت‌ها و زمینه‌هایی که انسان را به وادی عشق می‌کشاند، یک مساله وجود دارد که گمان نمی‌کنم کسی باشد که آن را نپذیرد. این مساله «غیرطبیعی بودن» و «بیمارگونه بودن» عشق در شرایط خاصی است. برای روشن شدن مطلب چند مثال می‌زنم:

·         دختری که توسط معشوقش مورد خشونت‌های پیاپی قرار می‌گیرد و همچنان عاشق اوست و نمی‌تواند از او دل بکند

·         پسری که سالیان سال است، خیال عشق‌ورزی یکطرفه با دختری را در سر می‌پروراند که او عاشقش نیست

·         مردی که دورادور عاشق و دلداده یک ستاره سینمایی شده و در این توهم توانایی برقراری ارتباط با اطرافیانش را از دست داده

·         دختر باهوشی که پیش از یک امتحان مهم و سرنوشت‌ساز عاشق پسری با تفاوت‌های عمده اجتماعی و فرهنگی می‌شود و مسیر زندگی‌اش به کلی متفاوت می‌شود

·         پسری که عاشق دختری می‌شود و پس از شنیدن پاسخ منفی او را به قتل می‌رساند




گاهی ما انسانها فکر می کنیم عاشق شده ایم، ولی حقیقت آن است که عشق یک نیروی سازنده در قلب ما انسانهاست، مانند یک نیروی عظیم مغناطیسی که باید یک میدان قوی در اطراف ما پدید آورد و ما را در مسیر رشد قرار دهد؛ ولی گاهی چنین نیست و ما داریم وقت و انرژی خود را تلف می کنیم

در چنین مواردی باید طرحی نو دراندازیم و دست به تغییر و اصلاح بزنیم

موارد زیر بعضی از همین گونه عشق ها را معرفی می کند؛

 



1. عشق دست نیافتنی (عشق مجازی)

مانند زمانیکه عاشق یک هنرپیشه و یا فوتبالیست معروف شوید. مطمئنا همه افراد در مقطعی از زندگی خود با این بحران مواجه شده اند. در این عشق سن و سال شخص و اینکه چقدر دست یافتنی است اهمیتی ندارد. شما با وجود آنکه می دانید که رسیدن به او از نظر تئوری و عملی غیر ممکن است ولی قدرت خیالتان نمی تواند مانع از فکر کردن به او شود.

 

 

2. عشق یکطرفه (عشق با طعمِ رنجی بی پایان)

عشق یکطرفه یکی از چالش برانگیز ترین انواع آن است که به شما رنج و حس درد آوری می دهد. وقتی عاشق یکی می شوید که او حسِ متقابلی به شما ندارد و این بسیار غم انگیز و مایه دل شکستگی است. اما این عشق شما را قوی تر و منطقی تر می کند. باید بیاموزید که خواسته و تمایلات احساسی خود را کنترل کنید تا بتوانید واقعیت های تلخ زندگی را بپذیرید. باید سعی کنید با این درد مبارزه کرده و از تمرکز بر این احساس مشکل ساز اجتناب کنید. به پیش بروید تا شانس های دیگری در مسیر زندگیتان قرار گیرد.

 

 

3. عشق کودکانه (امروز عاشقی، فردا فارغ)

عشق کودکانه را همه ی افراد تجربه کرده اند. این عشق کاملاً انتزاعی است و شما با تمام وجود دلبسته ی شخص، حیوان و یا حتی شیء بخصوصی می شوید ولی در آن دلبستگی معنی و مفهمی وجود ندارد، ویژگی این عشق این است که امروز عاشقید و فردا فارغ می شوید، عشق کودکانه ریشه دار نمی شود

 

 

4. عشق شهوانی (نوعی عشق کودکانه)

اینکه به کسی (معمولا از جنس مخالف) که شاید شناخت چندانی نسبت به او ندارید، گرایش فیزیکی پیدا کنید. در این نوع عشق معمولا جذب ویژگی و جذابیت های ظاهری یک فرد می شویم و ممکن است این احساس عمق چندانی نداشته و بزودی فروکش کند. 

 

حباب


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۰۸
رضا آباد
۱۷
خرداد ۹۷


gh00

 

 

گونه هایی از عشق

 

  

 

کلمه عشق برای بسیاری افراد تداعی گرِ یک احساس عمیقِ شاعرانه و رومانتیک است، بعضی افراد گونه هایی از عشق را در زندگی تجربه می کنند، عشق به شکل کلاسیکِ خود، کششی میان دو فرد است که عاشق می شوند، تشکیل خانواده می دهند و بچه دار می شوند. ولی عشق و درکِ عشق فراتر از این است، شاید تاکنون در زندگی احساساتی مشابه را تجربه کرده باشید، این نوشته سعی دارد انواع عشق را دسته بندی کند

 

 

 

 

1. عشق افلاطونی (عشق معنوی عشق استاد و شاگردی) Platonic love

در این نوع عشق لزومی ندارد که احساسی فیزیکی و یا رومانتیک نسبت به شخصِ مورد تحسینتان داشته باشید، شما دائما با افراد مختلف کار و زندگی می کنید. ممکن است عاشق افرادی شوید که بسیار دوست داشتنی و یا زیبا هستند و یا الهام بخش شما هستند و یا ذهنتان را به مسائل معنوی هدایت می کنند، مانند عشق شاگرد به استادش

 

 

2. عشق به خود Self-love

برای اینکه انسان قادر باشدفرد دیگری را دوست بدارد، در آغاز می‌بایست خود را دوست داشته باشد؛ به گونه‌ای که به خود احترام گذاشته و خود را به درستی بشناسد. به این معنی که در شناخت قدرت‌ها و ضعف‌های خود، صادق و واقع‌گرا باشد.

مثلاً یکی از نتایج موفقیت‌آمیز بودنِ درمانهای جسمی و روحی، توانایی رسیدن به لذتِ ناشی از شناخت و بودنِ خودتان است

آیا خود را شخص با اهمیتی می دانید؟ اگر اینطور نیست، شاید عزت نفس کافی ندارید و بهتر است در این مورد به دنبال چاره باشید. شما باید ابتدا عاشق خود باشید تا بتوانید به دیگری عشق بورزید. اگر غیر از این است لیستی از صفات مثبت و منفی و ویژگی های شخصیتی خود تهیه کنید. مطمئنا متوجه می شوید که چه انسان فوق العاده ای هستید. از دوست داشتن خود نهراسید و بدانید که لیاقت شما این است که دوست داشته شوید.

 

 

3. عشق بی قید و شرط (عشق مادرانه) unconditionally love

نوعی عشق ورزیدن که شاید آسمانی ترین عشقِ زمینی محسوب شود، عاشق دیوانه وار عشق می ورزد و برای بروز آن مانعی و قیدی نمی یابد و چه بسا این عشق او را نابود کند ولی او همواره عاشق است، مانند عشقی که مادر به فرزندش دارد.

 

 

4. عشق فیلیایی (خواستن، برای تنهاوتنها یک نفر-عشق واقعی) philosophia

خواستنِ چیزهای خوب برای یک نفر و فقط برای او. اگر من چیزی را برای شما می خواهم، اما نه به خاطر خودِ شما، بلکه برای اینکه فایده ی آن به خودم برگردد، در آن صورت محبت من از جنسِ فیلیا نیست

عاشق در این عشق به دنبال این است که  به معشوق خود فضیلت ، لذت و یا فایده ای برساند. در این عشق کافی است واقعا عاشق باشیم و بفهمیم معشوق نیازی دارد همین کفایت می کند که عاشقانه عمل کنیم. این عشق به گونه ای نیک خواهی نیز تعریف می شود.

نوع قدرتمندی از عشق، که دو نفر قلب و جسم و روحِ طرف مقابلشان را بستایند. در این عشق هر دو شخص از عشق سرشارند و خود را خوشبخت ترین فرد جهان می دانند.

 

 

5. عشق اروتیک (میل به دیدارِ زیبایی) Erotic love

این نوع از عشق با زیبایی سر وکار دارد، اروس یک نوع عشق است که فقط و فقط وقتی پدید می آید که آدمی در جایی زیبایی ای را مشاهده کند. اگر آدمی زیبایی ای مشاهده نکند، یا چیزی را مشاهده کند که به گمان او زیبا نیست، در اینجا عشقی به این معنا پدید نخواهد آمد.

تعریف دقیق عشقِ اروتیک این است: میل به دیدارِ زیباییِ حقیقی.

باید به همه واژه های این تعریف دقت کنیم؛ طبق این تعریف اولاً عشق از مقوله میل است، ثانیاً میل به دیدار، دیدن (ویژنvision ) است، نه میل به چیز دیگری و ثالثاً آن هم میل به دیدارِ زیبایی حقیقی است. این در واقع تعریف اِروس است

 

 

6. عشق آگاپه ای (عشق الهی، بخشش همه چیز برای همه کس) Agaptic love

اولین ویژگی این عشق بخشش است،

دهشِ همه چیز برای همه کس، این نوع دادن، دادنی است بی پاسخ؛ یعنی در این دهش، اگر من چیزی به شما بدهم، مطلقاً نمی خواهم در عوض آن چیزی از شما بگیرم؛ بنابراین این دادن، دادنی است که در ازای آن نه امید گرفتن هست، نه انتظارِ گرفتن و نه پیش بینیِ گرفتن. توجه داشته باشید که امید و انتظار و پیش بینی با هم تفاوت دارند. اگر من به شما دهشی داشته باشم که در این دهش نه امیدِ پس گرفتنی در کار باشد، نه انتظارِ پس گرفتنی و نه پیش بینیِ پس گرفتنی، آن وقت من بخششی داشته ام،

ویژگی دومِ این عشق جامعیت آن است،

 در این نوع عشق نباید طرف مقابل که می خواهد محبتِ من را دریافت کند، ویژگی خاصی داشته باشد. من می توانم حتی به دشمنانم یا کسانی که هیچ من را نمی شناسند و یا کسانی که مرا می شناسند و نسبت به من نفرت، کینه و یا دشمنی دارند، محبت بکنم؛ بنابراین عشق آگاپه ای جامعیت دارد و همه را در بر می گیرد

حضرت مسیح می فرماید هرگاه به آنانی محبت نمایید که به شما محبت می نمایند، چه اجری دارید؟ اگر بنا باشد آدم به کسانی محبت کند که به او محبت می کنند، این چه اجری دارد؟ آیا باج گیران نیز چنین نمی کنند؟ شما باید به کسانی که به شما محبت نمی کنند، محبت کنید. در انجیل متی در یک جای دیگر از حضرت عیسی نقل شده است که «به دشمنان خود محبت نمایید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید»

مولانا هم فراوان از این نوع عشق سخن می گوید. مولانا می گوید که خورشید هم بر مزبله می تابد و هم بر گلستان. خورشید نمی گوید که من فقط بر گلستان می تابم و بر گلخن نمی تابم و به نظر او ما هم باید مثل خورشید عمل کنیم، باید بر همه بتابیم و کاری نداشته باشیم که این کسی که من به او نیکی می کنم، آدم خوبی است یا آدم بدی

 

 

7. عشق ناشناخته (عشق شفابخش)

مولانا از عشقی سخن می گوید که با هیچکدام از موارد بالا نمی خواند و سه ویژگیِ مهم به عشق نسبت می دهد که هیچکدام از این سه ویژگی در عشق هایی که ما می شناسیم، وجود ندارند.

اولین ویژگی این است که مولانا گاهی چنان از عشق سخن می گوید که گویی تمام اجزاء جهان عاشق اند، حیوانات و جمادات و ... همه عاشق اند

گرگ و خرس شیر داند عشق چیست؟

کم زسگ باشد که از عشق او عمی است

( مثنوی، ۵/ ۲۰۰۸)

اگر این آسمان عاشق نبودی

نبودی سینه او را صفایی

وگر خورشید هم عاشق نبودی

نبودی در جمال او ضیایی

زمین و کوه اگر نه عاشق اندی

نرُستی از دل هر دو گیایی

( دیوان شمس، ص ۱۱۲۷)

ویژگی دوم عشق در نظر مولوی این است که او در بسیاری از موارد خدا را هم عاشق می داند. از سخنان مولوی چنین برمی آید که عشق خدا به ما فرا تر از عشقِ آگاپتیک است، و آن عشقی است از مقوله ی اینکه انسان و خدا شبیه هم هستند. ما شبیه خدا هستیم و او شبیه ماست.

ویژگی سومی که در آثار مولانا برای عشق وجود دارد و خیلی عجیب است، این است که اگر عشق در کسی پدید بیاید، همه بدی ها در او زائل می شود، عشقِ مورد نظرِ مولانا می تواند همه بدی ها را در ما از بین ببرد

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما

( مثنوی، ۱/ ۲۴)

به نظر می آید که در آثار مولوی نوعی از عشق وجود دارد که با هیچکدام از مواردی که قبلاً گفتیم، به طور کامل همخوانی ندارد.

تا الان هم هیچیک از محققان مولاناشناس نتوانسته اند مشخص کنند که که این عشق چیست؟ ولی ما دائماً از این موضوع سخن می گوییم که مولانا سرحلقه عشاق است و از آغاز تا پایان اشعارش درباره عشق صحبت می کند. واقعاً حقیقتِ عشقی که مولوی از آن سخن می گوید، چیست؟ بنابراین سؤال است که عشقی که انسان های غیر اخلاقی را به انسان های اخلاقی تبدیل می کند و یک چنین هنری دارد، چه عشقی است و این عشق چگونه قابل تحصیل و اکتساب است؟

 

 

 

 

راستی خواهرِ دوست داشتنی ام، 

تا به حال کدام نوع از عشق را با تمام وجودت حس کرده ای؟ 

افتخارِ درکِ کدام گونه از عشق نصیبت شده؟ 

و از آنها که تجربه کرده ای کدامیک به نظرت قدرتمند ترینند؟

 


dast


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۳۲
رضا آباد