خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه» است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است.


بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما.


خواهر جونم، تو شکوه باورِ هر لحظه ی منی، از این که هستی جاودانه گونه ازت ممنونم
خواهرِ عزیزم، تو بهترین خواهر دنیایی، تو ماه زمینی زندگانی ام و بزرگترین هدیه ی خدایی

خواهَر=خواه (مصدر خواستن) + پسوندِ "اَر" (نسبت،وابستگی و...) فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است،خاطر خواه و خواستار خانواده،مَدَدکار و یاریگر خانه و خانواده

آخرین مطالب
۱۷
خرداد ۹۷


gh00

 

 

گونه هایی از عشق

 

  

 

کلمه عشق برای بسیاری افراد تداعی گرِ یک احساس عمیقِ شاعرانه و رومانتیک است، بعضی افراد گونه هایی از عشق را در زندگی تجربه می کنند، عشق به شکل کلاسیکِ خود، کششی میان دو فرد است که عاشق می شوند، تشکیل خانواده می دهند و بچه دار می شوند. ولی عشق و درکِ عشق فراتر از این است، شاید تاکنون در زندگی احساساتی مشابه را تجربه کرده باشید، این نوشته سعی دارد انواع عشق را دسته بندی کند

 

 

 

 

1. عشق افلاطونی (عشق معنوی عشق استاد و شاگردی) Platonic love

در این نوع عشق لزومی ندارد که احساسی فیزیکی و یا رومانتیک نسبت به شخصِ مورد تحسینتان داشته باشید، شما دائما با افراد مختلف کار و زندگی می کنید. ممکن است عاشق افرادی شوید که بسیار دوست داشتنی و یا زیبا هستند و یا الهام بخش شما هستند و یا ذهنتان را به مسائل معنوی هدایت می کنند، مانند عشق شاگرد به استادش

 

 

2. عشق به خود Self-love

برای اینکه انسان قادر باشدفرد دیگری را دوست بدارد، در آغاز می‌بایست خود را دوست داشته باشد؛ به گونه‌ای که به خود احترام گذاشته و خود را به درستی بشناسد. به این معنی که در شناخت قدرت‌ها و ضعف‌های خود، صادق و واقع‌گرا باشد.

مثلاً یکی از نتایج موفقیت‌آمیز بودنِ درمانهای جسمی و روحی، توانایی رسیدن به لذتِ ناشی از شناخت و بودنِ خودتان است

آیا خود را شخص با اهمیتی می دانید؟ اگر اینطور نیست، شاید عزت نفس کافی ندارید و بهتر است در این مورد به دنبال چاره باشید. شما باید ابتدا عاشق خود باشید تا بتوانید به دیگری عشق بورزید. اگر غیر از این است لیستی از صفات مثبت و منفی و ویژگی های شخصیتی خود تهیه کنید. مطمئنا متوجه می شوید که چه انسان فوق العاده ای هستید. از دوست داشتن خود نهراسید و بدانید که لیاقت شما این است که دوست داشته شوید.

 

 

3. عشق بی قید و شرط (عشق مادرانه) unconditionally love

نوعی عشق ورزیدن که شاید آسمانی ترین عشقِ زمینی محسوب شود، عاشق دیوانه وار عشق می ورزد و برای بروز آن مانعی و قیدی نمی یابد و چه بسا این عشق او را نابود کند ولی او همواره عاشق است، مانند عشقی که مادر به فرزندش دارد.

 

 

4. عشق فیلیایی (خواستن، برای تنهاوتنها یک نفر-عشق واقعی) philosophia

خواستنِ چیزهای خوب برای یک نفر و فقط برای او. اگر من چیزی را برای شما می خواهم، اما نه به خاطر خودِ شما، بلکه برای اینکه فایده ی آن به خودم برگردد، در آن صورت محبت من از جنسِ فیلیا نیست

عاشق در این عشق به دنبال این است که  به معشوق خود فضیلت ، لذت و یا فایده ای برساند. در این عشق کافی است واقعا عاشق باشیم و بفهمیم معشوق نیازی دارد همین کفایت می کند که عاشقانه عمل کنیم. این عشق به گونه ای نیک خواهی نیز تعریف می شود.

نوع قدرتمندی از عشق، که دو نفر قلب و جسم و روحِ طرف مقابلشان را بستایند. در این عشق هر دو شخص از عشق سرشارند و خود را خوشبخت ترین فرد جهان می دانند.

 

 

5. عشق اروتیک (میل به دیدارِ زیبایی) Erotic love

این نوع از عشق با زیبایی سر وکار دارد، اروس یک نوع عشق است که فقط و فقط وقتی پدید می آید که آدمی در جایی زیبایی ای را مشاهده کند. اگر آدمی زیبایی ای مشاهده نکند، یا چیزی را مشاهده کند که به گمان او زیبا نیست، در اینجا عشقی به این معنا پدید نخواهد آمد.

تعریف دقیق عشقِ اروتیک این است: میل به دیدارِ زیباییِ حقیقی.

باید به همه واژه های این تعریف دقت کنیم؛ طبق این تعریف اولاً عشق از مقوله میل است، ثانیاً میل به دیدار، دیدن (ویژنvision ) است، نه میل به چیز دیگری و ثالثاً آن هم میل به دیدارِ زیبایی حقیقی است. این در واقع تعریف اِروس است

 

 

6. عشق آگاپه ای (عشق الهی، بخشش همه چیز برای همه کس) Agaptic love

اولین ویژگی این عشق بخشش است،

دهشِ همه چیز برای همه کس، این نوع دادن، دادنی است بی پاسخ؛ یعنی در این دهش، اگر من چیزی به شما بدهم، مطلقاً نمی خواهم در عوض آن چیزی از شما بگیرم؛ بنابراین این دادن، دادنی است که در ازای آن نه امید گرفتن هست، نه انتظارِ گرفتن و نه پیش بینیِ گرفتن. توجه داشته باشید که امید و انتظار و پیش بینی با هم تفاوت دارند. اگر من به شما دهشی داشته باشم که در این دهش نه امیدِ پس گرفتنی در کار باشد، نه انتظارِ پس گرفتنی و نه پیش بینیِ پس گرفتنی، آن وقت من بخششی داشته ام،

ویژگی دومِ این عشق جامعیت آن است،

 در این نوع عشق نباید طرف مقابل که می خواهد محبتِ من را دریافت کند، ویژگی خاصی داشته باشد. من می توانم حتی به دشمنانم یا کسانی که هیچ من را نمی شناسند و یا کسانی که مرا می شناسند و نسبت به من نفرت، کینه و یا دشمنی دارند، محبت بکنم؛ بنابراین عشق آگاپه ای جامعیت دارد و همه را در بر می گیرد

حضرت مسیح می فرماید هرگاه به آنانی محبت نمایید که به شما محبت می نمایند، چه اجری دارید؟ اگر بنا باشد آدم به کسانی محبت کند که به او محبت می کنند، این چه اجری دارد؟ آیا باج گیران نیز چنین نمی کنند؟ شما باید به کسانی که به شما محبت نمی کنند، محبت کنید. در انجیل متی در یک جای دیگر از حضرت عیسی نقل شده است که «به دشمنان خود محبت نمایید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید»

مولانا هم فراوان از این نوع عشق سخن می گوید. مولانا می گوید که خورشید هم بر مزبله می تابد و هم بر گلستان. خورشید نمی گوید که من فقط بر گلستان می تابم و بر گلخن نمی تابم و به نظر او ما هم باید مثل خورشید عمل کنیم، باید بر همه بتابیم و کاری نداشته باشیم که این کسی که من به او نیکی می کنم، آدم خوبی است یا آدم بدی

 

 

7. عشق ناشناخته (عشق شفابخش)

مولانا از عشقی سخن می گوید که با هیچکدام از موارد بالا نمی خواند و سه ویژگیِ مهم به عشق نسبت می دهد که هیچکدام از این سه ویژگی در عشق هایی که ما می شناسیم، وجود ندارند.

اولین ویژگی این است که مولانا گاهی چنان از عشق سخن می گوید که گویی تمام اجزاء جهان عاشق اند، حیوانات و جمادات و ... همه عاشق اند

گرگ و خرس شیر داند عشق چیست؟

کم زسگ باشد که از عشق او عمی است

( مثنوی، ۵/ ۲۰۰۸)

اگر این آسمان عاشق نبودی

نبودی سینه او را صفایی

وگر خورشید هم عاشق نبودی

نبودی در جمال او ضیایی

زمین و کوه اگر نه عاشق اندی

نرُستی از دل هر دو گیایی

( دیوان شمس، ص ۱۱۲۷)

ویژگی دوم عشق در نظر مولوی این است که او در بسیاری از موارد خدا را هم عاشق می داند. از سخنان مولوی چنین برمی آید که عشق خدا به ما فرا تر از عشقِ آگاپتیک است، و آن عشقی است از مقوله ی اینکه انسان و خدا شبیه هم هستند. ما شبیه خدا هستیم و او شبیه ماست.

ویژگی سومی که در آثار مولانا برای عشق وجود دارد و خیلی عجیب است، این است که اگر عشق در کسی پدید بیاید، همه بدی ها در او زائل می شود، عشقِ مورد نظرِ مولانا می تواند همه بدی ها را در ما از بین ببرد

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما

( مثنوی، ۱/ ۲۴)

به نظر می آید که در آثار مولوی نوعی از عشق وجود دارد که با هیچکدام از مواردی که قبلاً گفتیم، به طور کامل همخوانی ندارد.

تا الان هم هیچیک از محققان مولاناشناس نتوانسته اند مشخص کنند که که این عشق چیست؟ ولی ما دائماً از این موضوع سخن می گوییم که مولانا سرحلقه عشاق است و از آغاز تا پایان اشعارش درباره عشق صحبت می کند. واقعاً حقیقتِ عشقی که مولوی از آن سخن می گوید، چیست؟ بنابراین سؤال است که عشقی که انسان های غیر اخلاقی را به انسان های اخلاقی تبدیل می کند و یک چنین هنری دارد، چه عشقی است و این عشق چگونه قابل تحصیل و اکتساب است؟

 

 

 

 

راستی خواهرِ دوست داشتنی ام، 

تا به حال کدام نوع از عشق را با تمام وجودت حس کرده ای؟ 

افتخارِ درکِ کدام گونه از عشق نصیبت شده؟ 

و از آنها که تجربه کرده ای کدامیک به نظرت قدرتمند ترینند؟

 


dast


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۱۷
رضا آباد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی