خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه» است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است.


بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما.


خواهر جونم، تو شکوه باورِ هر لحظه ی منی، از این که هستی جاودانه گونه ازت ممنونم
خواهرِ عزیزم، تو بهترین خواهر دنیایی، تو ماه زمینی زندگانی ام و بزرگترین هدیه ی خدایی

خواهَر=خواه (مصدر خواستن) + پسوندِ "اَر" (نسبت،وابستگی و...) فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است،خاطر خواه و خواستار خانواده،مَدَدکار و یاریگر خانه و خانواده

آخرین مطالب

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

۳۰
تیر ۹۸


درود بر آبجی کوچیکه ی گُلَم و خواهرِ نازنینم

می دانی خواهرم

به نتیجه ای رسیده ام

نتیجه ای هم تلخ و هم شیرین

یعنی زندگی و سرنوشت من را به این نتیجه رهنما ساخته است

و آن نتیجه این است:


"هرچه بیشتر خودت و وجودت را عاشقانه نثارِ کسی کنی شکننده تر می شوی و آسیب پذیر تر

آنگاه به راحتی دلت می شکند، عقده می کنی، توقع می کنی، منتظر می مانی، بی انگیزه می شوی و ...

ولی اگر وجودت را خرجِ خودت کنی، قوی و محکم می شوی،

به راحتی نمی شکنی، کم توقع می شوی، انگیزه ات را از دست نمی دهی، نمی رنجی و..."


این رمزِ زندگیست؛

باید "دوستت دارم" را به کسی بگویی که واقعاً دوستش داری

باید عشقت را به پای کسی بریزی که به راستی عشقِ توست

باید زندگی ات را خرجِ کسی کنی که حقیقتاً زندگیِ توست

وگرنه می شکنی

بد هم می شکنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۸ ، ۰۰:۲۷
رضا آباد
۳۰
تیر ۹۸


خواهرِ بهشتی ام، سلام

سلامم را از دوردست ها پذیرا باش

امروز اندیشه ام در یکی از گفته هایت گیر افتاده بود:

 

یک روز به من گفتی که هیچ وقت اجازه ندادی یارَت اشکهای مروارید گونه ات را ببیند

 

با خودم گفتم ...

شگفت زده به خودم گفتم؛

"ولی من پنجمین روزِ نوروز با چشمهای خودم اشکهای الماس گونه ی خواهرم را به نظاره نشستم و دلم لرزید و..."

رمز و رازِ این داستان چیست؟ این دیدن و ندیدن

هرچند برادرت تو را پند داد که یارت را از دیدن اشکهایت محروم نکنی و تو هم مثل همیشه خواهشِ برادرت را اجابت کردی

ولی به راستی سرِّ این داستان چیست؟

چرا چشم های من باید اشکهای نقره فامِ تو را ببینند و قلب و روح و زندگی ام به تکاپو بیفتد؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۸ ، ۰۰:۰۸
رضا آباد
۲۹
تیر ۹۸

خواهرم سلام

سلامم را همچون پروانه ی پر سوخته ای که از آتشفشانِ جوشان قلبم می پرد تا به تو برسد، پذیرا باش

خواهرِ آسمانی ام

هیچ می دانی که گاهی "دلِتنگی" آنقدر عرصه را بر برادرت تنگ می کند که تمام زندگی اش سرد و سیاه می شود؟

نمی دانی

شاید هم بدانی

ولی شاید از درکِ حقیقتِ این دلتنگی عاجز باشی

نمی دانم 

من هم نمی دانم

مانند تو

نمی دانم که حال و روز تو چیست

دلتنگیِ من ریشه در جبری دارد که شرایطِ زمین و زمان برایم محیّا ساخته و من را از خواهرِ عزیزتر از جانم جدا کرده است

 

 

 

یادش به خیر، خمینیِ بزرگ 

زمانی که "روزگار" و زمین و زمان بر خودش و یارانش سخت گرفت، برای رزمندگانی که به عشقِ خمینی جان می باختند چنین نامه نوشت:

 

"فرزندان انقلابی‌ام، ای کسانی که لحظه‌ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می‌گذرد. 

می دانم که به شما سخت می‌گذرد، ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ ...."

 

عشاقِ خمینی در سنگرهایشان جملاتِ جاوادنه ی خمینی را زمزمه می کردند و اشک می ریختند و  به عشقِ مرادشان درسِ تحمل بر سختی ها را تمرین می کردند

خمینیِ بزرگ راهِ آرام کردنِ دلهای سوخته را به خوبی می دانست 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۸ ، ۲۳:۵۰
رضا آباد
۱۸
تیر ۹۸

همسرِ من مسافرِ زمانه


در آستانه ی چهل سالگی، هم نشاطِ 25 سالگی رو حفظ کرده و هم پختگیِ 55 ساله ها رو زودتر به دست آورده


همسر من یه جورایی در زمان غوطه وره


همسرم، سرم، قلبم و نفسمه



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۸ ، ۲۳:۱۲
رضا آباد
۱۸
تیر ۹۸


هفته ای یه بار یادش می کنی

و براش می خونی (آیه های مِهر)

یا شایدم بهش سر بزنی

هفته ای یه بار

مثلِ من که هفته ای یه بار بهم سر می زنی


او نمی تونه بهت سر بزنه، 

ارتباطِ تون یه طرفه س

فقط تو می تونی به او وصل بشی

مثل من که ارتباطم با تو یه طرفه س

فقط تو "می تونی" به من وصل بشی


باید خواهرت باشی تا حالِ داداشت رو درک کنی

خواهرت می فهمه من چی می کِشم از دستِ تو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۸ ، ۲۰:۲۵
رضا آباد
۱۸
تیر ۹۸


چند روز پیش خیلی ازت دلخور شدم

با خودم گفتم "ببین چقدر من بی ارزشم"

خواهرم منو توی لیست کارهاش قرار می ده، وقتی نوبت به من رسید اگر غافل بشم میرم تهِ لیست

کافیه یه پیامک بده و من جواب ندم

بعدش خیلی شرمنده شدم وقتی فهمیدم چقدر باعث استرس و عذابت شدم


ولی یه چیز رو فهمیدم؛

اگر من خوب نباشم و آدم نباشم و قلب و روحم رو پاک نگه ندارم، فقط نکبت توی زندگی خودم نمی افته؛ زندگی تو رو هم نکبتی می کنم

به قول خودت باید روی خودم کار کنم تا نظر خدا ازمون برداشته نشه

وای از روزی که من و تو خدا رو نداشته باشیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۸ ، ۲۰:۱۶
رضا آباد
۱۸
تیر ۹۸

دیشب داشتم بهش فکر می کردم
از روزی که تو خواهرم شدی امید به زندگی و امید به آینده توی وجودم قوی تر شده
دوست دارم سالهای بیشتری زندگی کنم، اونم سالم و سرِحال
تا بتونم بیشتر و بیشتر برات برادری کنم
سالها و ماه ها و روزهای بیشتری داداشت باشم، نوکر و مخلص و چاکرت باشم

مریم جان
داداشت  به فدات
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۸ ، ۲۰:۰۹
رضا آباد