خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه» است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است.


بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما.


خواهر جونم، تو شکوه باورِ هر لحظه ی منی، از این که هستی جاودانه گونه ازت ممنونم
خواهرِ عزیزم، تو بهترین خواهر دنیایی، تو ماه زمینی زندگانی ام و بزرگترین هدیه ی خدایی

خواهَر=خواه (مصدر خواستن) + پسوندِ "اَر" (نسبت،وابستگی و...) فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است،خاطر خواه و خواستار خانواده،مَدَدکار و یاریگر خانه و خانواده

آخرین مطالب
۲۳
دی ۹۹

 

 

عشق من به تو درد و رنجه (البته رنجی سازنده نه نابود کننده)

چون ندارمت

دورم ازت

محدودم، حتی اونقدر که یه بچه می تونه منو محدود کنه

چون او ادعا می کنه از من به تو نزدیک تره

 

ولی عشق تو به من انرژی و آرامشه، شاعری کردنه

من به خاطر دل خودم شعر نمی گفتم

شعر می گفتم چون باور داشتم تو خوشت میاد و با شعرای من زنده ای

 

 

 

عشق من به تو همون عشق حسین به زینبش هست
دلیل این عشق برام نامعلومه
تو یه آدم معمولی هستی ولی برای من خاص و یگانه ای
بازخوردِ این عشق بچه هامون هستند
آینده ی بچه هامون
تو عاشقی، عاشق بچه ت
دوس دارم عشق من مکملِ عشق تو به بچه ت باشه

 

 

من اسم دورانی که رابطه ی ما داره سپری می کنه را می زارم دوران بازگشت
یه بار گفتم خدایا مهر و عشق و جاذبه ای که از مریم توی قلب منه تو ایجادش کردی و تو هم می تونی قلب منو از این همه طوفان خالی کنی و من کاره ای نیستم
تصورم این بود که خدا داره قلب منو از عشق تو تهی می کنه
تا اینکه نوزدهمِ دی از راه رسید و تو برعکس همیشه به حرفهای من واکنش نشون دادی و انگار همه ی یخ ها داشت آب می شد
عصر اون روز من مدام فکر می کردم (بعد از یک سال و نیم خواهر برادرم مهمون ما بودند و من درس نمی خوندم و وقت داشتم فکر کنم) 
به خودم گفتم چرا مریم گفت حرفای من توی وبلاگ تکراری بوده
چقدر بی معرفته این آدم 
اولا که من حرف تکراری نمی زدم، هرچند روحِ اعتراض و ناامیدی در همه شون وجود داره ولی هر پستی و هر پیامی توی خودش یه مطلب جدید داره...
مدام با خودم کلنجار می رفتم تا اینکه بالاخره خودم رو راینجور راضی کردم که مریم برای چندمین بار دلخوری و اعتراض منو فهمیده ولی انگار کاری از دستش بر نمیاد
دوباره یه ویروس توی جونم افتاد:
مریم حق نداشته منو مهار کنه و به من کم محلی کنه که به اصطلاح آتیش من یخ تر بشه
مگه من هوسی شدم که او به خودش اجازه داده منو کنترل کنه
چرا او ترسیده که من احساساتی بشم، حق نداشته
به خودم گفتم این یکی رو می رم از خودش می پرسم شاید یه چیزی گفت که من آروم بشم
تا اینکه یهو یادم اومد که اوایل سال ازت پرسیدم؛ "من خودم رو توی دوست داشتنِ تو محدود کنم؟" و تو جواب دادی  "نه محدود نکن" و بعد ادامه دادی "من عوض نشدم"
اینکه تو میگی "محدود نکن" یعنی نترسیدی و به عشقی که توی قلب منه بی احترامی نشده
خیلی آروم شدم
مریم تو واقعاً ارزش داری پرستیده بشی و من قلباً تو را می پرستم

 

 

 

و کلام آخر
یادمه وقتی اواخر تابستون یه هفته باهات قعر کردم و یهویی تصادفی پیامت رو خوندم و توی ظهر بود آشتی کردیم و تو گریه کردی و گفتی من بیشتر مراعاتت رو بکنم و تو بچه داری ... داری و از این حرفها
بعد از اون قضیه چهل پنجاه روز تو نیومدی تا اینکه افتاد خ و تو بعد از مدتها با هیجان زنگ زدی و گفتی که از این به بعد بیشتر می تونیم با هم حرف بزنیم
من منتظر بودم تو بالاخره یخت آب بشه و سراغی از قلب من که پر از توئه بگیری و مثلا بگی (داداش چرا دیگه برام شعر نمی گی) یا بگی (یکی از شعرهات رو بخون برام)
ولی تو درک نمی کردی که شعرهای من تنها چیزیه که از وجودِ خودم کنار گذاشتم برای تو
مثل زنی که مثلاً یه غذای خاصی رو فقط به عشق شوهرش بپزه ولی به چشم شوهرش نیاد و ازش حرفی نزنه
زنی که فقط برای شوهرش خودش رو زیبا می کنه...
اینا رو هزار بار بهت گفتم
ولی تو هیچ وقت نفهمیدی من دارم از تو چی رو گدایی می کنم
البته قشنگ بود تو قبل از این که گدایی کنم بهم بدی
خلاصه اینکه:
کارش که افتاد خ و تو بعد از مدتها دوباره تماس گرفتن هات شروع شد باز هم خبری از چیزی که من می خواستم نبود
حالش خوب شده بود و تو بحران ها را پشت سر گذاشته بودی ولی باز هم یادت نمی اومد که من چقدر دلم گیرِ توئه و یکی هست که شاعرِ تو شده و باید بهش توجه کنی
همون جور که تو اونو می خوای اونم تو رو می خواد
می خواد باور کنه تو راست گفتی قلبت رو دادی بهش

 

 

 

اللهمَّ اغفِرلِلمُحمدرضا دهقان
اللهمَّ اغفِرلِلشمس الملوک زارعی
اللهمَّ اغفِرلِلموسی صیفی

اللهمَّ اجعَل عَواقِبَ اُمورِنا و اُمورِ اَولادِنا خَیراً
یه نکته
توی شفع رکعت اول بعد حمد ناس و رکعت دوم بعد حمد فلق رو بخون
توی وتر بعد حمد سه تا توحید و ناس و فلق بخون
فکر کنم این جزء آدابش نباشه و جزء اصلی نماز شب باشه
مثلاً نحوه ی خواندن قنوت جزء آدابش هست نه اصولش ولی سوره های بعد حمد جزء ارکان نماز شبه

 

 

 

 

اتاق خواب و آشپزخونه موتورخونه ی عشق و عاشقی اند

زن غذا می پزه به عشق مردش
مرد ذوق مرگ میشه به عشق زنش
وگرنه مرد رستوران که می ره هرگز ذوق مرگ نمیشه

توی اتاق خواب هم همینه
اگر عشق دوموتوره باشه یکی از موتورهاش توی اتاق خوابه
زن مستی می کنه، مرد عاشقی می کنه
ای کاش یکی اینا رو یادِ بقیه هم می داد
البته به یاد دادن نیست، جوهرش باید باشه
دیدی که، با    حرف زدی ولی بی ثمر بود

 

 

 

 

 

 

- ولی الان نگران زندگی من نباش زندگیم خدا رو شکر خیلی رو به راهه ولی برام الان مایه آرامش شده خیلی تغییر کرده دیگه ناهنجاری هاش اذیتم نمی کنه

 

- موضوع آینده هست
درخت عشق رو باید آبیاری کنی و کودش بدی
من ده سال دیگه ی توام
دارم از آینده ی تو می گم دیونه
چیزایی که می گم دقیق گوش بده و عمل کن که وقتی چند سال گذشت دچار مشکل نشی
دنیا داره عوض میشه

 

 

 

یه پست برات فرستادم:

خیلی توش حرف بود

تو نیمه ی گمشده ی منی

یعنی با تو کامل می شم 

و نقصان هام پوشیده میشه

نداشته هام 

نرسیدن هام

 

تو آرامش منی

مایه ی آرامش نه،

بالاتر،

یعنی با وجود تو ناملایمات آزارم نمی دن 

 

تو ذوق زندگی منی 

زندگیم با تو شور و حرارت و معنی پیدا می کنه

 

تو شادیِ درون قلب منی 

وقتی به تو فکر می کنم همه ی وجودم پر از انرژی میشه

 

همه شو خوندی؟

اینا همه شون حرف دلم بودند

کاش حرفای دل تو هم باشن

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۲۳
رضا آباد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی