خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه» است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است.


بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما.


خواهر جونم، تو شکوه باورِ هر لحظه ی منی، از این که هستی جاودانه گونه ازت ممنونم
خواهرِ عزیزم، تو بهترین خواهر دنیایی، تو ماه زمینی زندگانی ام و بزرگترین هدیه ی خدایی

خواهَر=خواه (مصدر خواستن) + پسوندِ "اَر" (نسبت،وابستگی و...) فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است،خاطر خواه و خواستار خانواده،مَدَدکار و یاریگر خانه و خانواده

آخرین مطالب
۰۸
مرداد ۹۹

 

یادت نبود تخلصِ من نه؟!

یادت نبود، الان یادت اومد

یهو گفتی:

آهان

یادت رفته بود که روزی روزگاری "غزل های عاشقانه"

 

بگذریم

 

داستان مریم و راضی رو خودت بلدی

بیشتر از داستان لیلی و مجنون و بیشتر از داستان شیرین و فرهاد

منم قصد ندارم داستانشون رو تعریف کنم

به سرم زده از خیانت بگم

خیانت

خیانت عاطفی

معنیِ فارسیِ خیانت میشه:

نمک ناشناسی، ناسپاسی، پیمان شکنی

بدعهدی، بی وفایی، پیمان شکنی، عهدشکنی

 

مریمِ داستانِ ما

یهو چشمش رو باز کرد و دید:

کاری که داره می کنه کم از خیانت نیست

به گفته ی خودش خیلی فکر کرد

خیلی خیلی فکر کرد

البته راضی فهمیده بود مریم درگیر چی شده

آخه خودش هم درگیرش بود

 

یه ضرب المثل انگلیسی هست که میگه:

اگر درگیرِ دوتا عشق شدی، عشقِ دوم واقعیه

چون اگر عشق اول واقعی بود تو درگیر دومی نمی شدی

 

خلاصه، راضیِ قصه ی ما خیلی قبل تر از مریم در مورد خیانت عاطفی تحقیق کرده بود و فهمیده بود که درگیر دوتا عشق شده 

و از آنجا که در یه اقلیم دو پادشاه نگنجد

و

"سلطان هر قلبی باید یگانه باشد"

پس راضی باید به یکی خیانت می کرد

یعنی باید قلبش رو به یکی می داد

خیلی قبل تر راضی دچار خیانت شده بود

همه ی اونایی که یگانگیِ عشق رو از دست بدهند بی اختیار دچار خیانت خواهند شد

خیانت عاطفی

راضی می دانست که دارد خیانت می کند

چون قلب و روح و دلش پر شده بود از مریم

ولی مریم گویا حواسش نبود

مریمِ داستان ما یه روز به راضی گفت:

همه ی داراییِ من یه قلبه که اونو بخشیدم به تو

راضی که ذوق مرگ شده بود شیطنت کرد و پرسید همه ی قلبت رو بخشیدی به من؟

سوال چِرتی بود

چون قلب سیّال هست نه صُلب

همه ی قلب باهم درگیر میشه

"همه ی داراییِ من یه قلبه که اونو بخشیدم به تو" یعنی خیانت عاطفی

ولی گویا مریم حواسش نبود که داره خیانت می کنه

مریم بعدها وقتی در استرس و به قول خودش تلاطم غرق شده بود تصمیم گرفت خیانت نکنه

ولی افسوس

افسوس که خیانت چوبِ دوسر سوزه

خیانت چاقوی دولبه هست

وقتی اجازه می دی قلبت جایگاه دو چیز باشه

وقتی قلب و روح و دِلِت میشه خونه ی دو تا چیز

باید خودت رو برای روزی آماده کنی که مجبور بشی به یکی از اون دو چیز خیانت کنی

مریم تصمیم گرفت دیگه خیانت نکنه

پس مجبور شد به راضی خیانت کنه

هه

جالبه

وقتی دو چیز رو به قلبت راه بدی دیگه "خیانت" اجتناب ناپذیره

باید به یکی خیانت کنی

اینکه به کدوم خیانت کنی دیگه بر می گرده به شخصیت آدما

به عشقِ اولت  خیانت کنی یا عشقِ دومت؟

البته عشق که نه، تعهد

به عهدی که اول بستی بی وفایی کنی

یا به دلی که بعداً اسیرِ خودت کردی بی مهری کنی

 

مریم و راضی هر دو دچارِ خیانت شدند

هر کدام به یکی خیانت کردند

ولی یه اصل وجود داره:

اگر خیانت کنی، خیانت می بینی

 

هر کسی انتخاب می کنه که به کی خیانت کنه و از کی خیانت ببینه

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۰۸
رضا آباد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی