خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه» است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است.


بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما.


خواهر جونم، تو شکوه باورِ هر لحظه ی منی، از این که هستی جاودانه گونه ازت ممنونم
خواهرِ عزیزم، تو بهترین خواهر دنیایی، تو ماه زمینی زندگانی ام و بزرگترین هدیه ی خدایی

خواهَر=خواه (مصدر خواستن) + پسوندِ "اَر" (نسبت،وابستگی و...) فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است،خاطر خواه و خواستار خانواده،مَدَدکار و یاریگر خانه و خانواده

آخرین مطالب
۲۷
فروردين ۹۹

 

سلام

دوشنبه بیست و پنجم اومدی و از شرایط گله کردی، یادته؟

گفتی چند وقته مثل یه کاگر افغانی شدی

جالبش اینجاست که من بیست و دوم پُستِ 

"واپسین تپش های عاشقانه ی قلبم"

رو گذاشتم توی وبلاگ

نمی دونم چی می فهمی از این و برداشتت چیه

خیلی چیزا می شه فهمید

و میشه سرسری از کنارش گذشت

مریم؛

نگذار بعضی چیزا تموم بشه

نه که بگم حیفه تموم بشه

نه

تموم شدن بعضی چیزا تموم شدن زندگیه

الان دو ساله تو خواهر منی

توی این دوسال خیلی چیزا شروع شد و تو تمومش کردی

و ظاهراً آب از آب تکون نخورد

دقیقا پارسال همین روزا بود که من یه شعری گفتم برات و توی اون شعر گلایه کردم که چرا پیمان نامه و مراقبه و هم اندیشی و اینا تموم شدند

گفتم برات که شاید یه روزی منم برات تموم بشم

تو خندیدی به حرفم

دقیقا توی سالگرد همون اتفاق دوباره یه اتفاق بدتر افتاد؛

 

 

 

من همیشه دوست داشتم باهات زندگی کنم

نه در دنیای جسم

در دنیای ذهن، باهات زندگی کنم

به همین خاطرم بود که اون کانالها و گروه ها رو تاسیس کردم

مراقبه، پیمان نامه، هم اندیشی، زنگ تفریح، سلاله النبیین، کاوشنامه

ساعت ها وقت گذاشتم

باورم این بود که یه عمری قراره توی اون کانال ها دانش و معرفت یادِ هم بدیم

خیلی راحت زدی همه چی رو نابود کردی و الان حتی یادت هم نیست چی به چی بود

حتی برات مهم هم نیست

چون اونا دلمشغولی های من بود نه تو

دانش، معرفت، یاد گرفتن،...

البته تو روش خودت رو داری

به روش خودت دانش و معرفتی که می خوای به دست میاری و کاری به کار من نداری

خلاصه همه چی رو کات کردی و داغش رو گذاشتی روی دلم

چقدر من وقتم رو صرف کردم برای ساختن اون گروه ها

فکر نمی کردم اون گروه ها خارِ چشم بعضی ها باشه و لازم بشه که برای آرامش روحِ شون دست به پاکسازی اون بزنی

ولی خُب پذیرفتم و کنار اومدم

گفتم اشکال نداره،

یه بار دیگه شانسم رو امتحان کردم و خواستم باهات زندگی کنم

به خودم گفتم دوتایی به مراقبه بپردازیم

"مراقبه"

مراقبِ نمازهامون باشیم

اول وقت باشه، الکی قضا نکنیم

هر روز مداومت به زیارت عاشوا داشته باشیم

مراقبِ وزنمون باشیم

مراقبه کنیم

مراقبه شرایط داره

یه روز هم نباید ولش می کردیم

باید مدام مراقب باشی و تذکر بدی به خودت تا اون چیز برات ملکه بشه و دیگه نیاز به مراقبه نداشته باشه

خُب، چی شد؟

هیچی

تو دوباره کات کردی و الان یه ماهه که اصلا یادت هم نیست چه قرارهایی باهم گذاشتیم

 

دقیقاً یک سال بعد از تعطیل کردنِ کانالهایی که برات ساخته بودم، با فراموش کردن و کنار گذاشتن برنامه های مراقبتی دوباره منو نقره داغ کردی

 

آخرین باری که برات شعر گفتم یادته؟

آخرین (اولین و آخرین) باری که گلایه کردم که چرا یه مهمونی دادن باعث میشه من و رای دادن رو بگذاری کنار (اون گلایه از روی عشقم بود ولی به خودخواهی تعبیر شد)

آخرین (اولین و آخرین) باری که ازت خواستم کادویِ انتخابیِ خودم رو بهم بدی یادته؟ یه عکس،

"می تونست یه عکسِ دست جمعی باشه "

آخرین باری که گفتم دوستت دارم یادته؟ من یادمه، واکنشِ تو رو هم یادمه

آخرین باری که وقتی اومدی گفتم چقدر وقته ساعت به ساعت منتظرِ اومدنتم

یادته؟
نگذار بعضی چیزا تموم بشه

چیزایی هستند که هنوز تموم نشدند

خواهربرادری به تنهایی کافی نیست

وگرنه تو داری چندتاشو

تا حالا 2 بار خیلی نرم و آروم نقره داغم کردی، جوری که صدام هم در نیومده

فکر نکنم رمقی برام مونده باشه که بخوام دوباره به تو و پروژه ها ی مشترک با تو دل ببندم و تو بی سر و صدا داغش رو بزاری روی دلم و من بمونم و غصه ی از دست دادنِ دلخوشی هام

اجازه نمی دم داغ دیدن هام به بارِ سوم برسه

 

شاید همین وبلاگ هم روزی به ایستگاهِ آخرین پُستِ خودش برسه

مثل خیلی وبلاگ ها که مدتهاست رها شدند و دیگه کسی اونا رو به روز نمی کنه

 

 

هرچی نباشه، ناسلامتی تو یه خانم مهندسی

ریاضی خوندی

می دونی حدِّ تابعِ پیوسته یعنی چی

نمی دونی؟

می دونم که می دونی

 

اگر یه متغیر (مثل من)، تابعِ یه متغیر دیگه (مثل تو) باشه

چنانچه ارتباطِ این دو تا متغیر، مشمولِ قانونِ پیوستگی باشه

و اون متغیرِ مستقل و مغرور به سمت O میل کنه 

اون وقت متغیرِ تابع هم به سمت O میل خواهد کرد

چون یه تابع به حکمِ وابستگی و پیوستگی باید تَبَعیّت کنه، باید تابع باشه

اونم تابعِ پیوسته

ولی این پیوستگی و وابستگی تا زمانی ادامه داره که اون ارتباط مفهومِ تابعیت رو داشته باشه

 

 

 

 

 

 

 

 

راستی خیلی با عجله و سراسیمه خوندی حرفهام رو 

نمی خواد ذهنت رو درگیرش کنی

چیزی خاصی نگفتم

فکرش نکن

برو دنبالِ دلمشغولی هات

کلی کار داری، دیرت نشه

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۷
رضا آباد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی