خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه» است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است.


بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما.


خواهر جونم، تو شکوه باورِ هر لحظه ی منی، از این که هستی جاودانه گونه ازت ممنونم
خواهرِ عزیزم، تو بهترین خواهر دنیایی، تو ماه زمینی زندگانی ام و بزرگترین هدیه ی خدایی

خواهَر=خواه (مصدر خواستن) + پسوندِ "اَر" (نسبت،وابستگی و...) فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است،خاطر خواه و خواستار خانواده،مَدَدکار و یاریگر خانه و خانواده

آخرین مطالب
۰۵
اسفند ۹۸

 

حرفهات عاقلانه هست، دقت کن:

 

تو خودت اگر یه جا مهمون باشی و صاحبخونه مدام گوشی دستش باشه و چت کنه نمیگی چه بی ادبه؟ یعنی کار من بد بوده؟

 

حرف حساب جواب نداره

راست میگی

ولی دلِ من و قلبِ وامونده ی من حساب کتاب سرش نمیشه

دلم نمیگه تو مال من باش، میگه چرا اینقدر بی مهری می کنی

بهت حق می ده سرگرم بچه و زندگی و اینها هستی

ولی وقتی می فهمه یه روزِ کامل خودت رو درگیرِ مهمون کردی

می شکنه

دله دیگه

راحت می شکنه

 

رفتارت با منطقِ عاقلانه قابل توجیه هست

ولی با منطقِ دلِ من نه

دلِ من نمی فهمه چرا بعدِ دو سال تو یهو با یه پیامک فهمیدی که من هم مثل بقیه تو را برای آرامش خودم می خوام

 

کُفرِ چو منی گزاف و آسان نَبُوَد

محکمتر از ایمانِ من ایمان نَبُوَد

در دهر چو من یکی و ، آن هم کافر

پس در همه دهر یک مسلمان نَبُوَد

 

حتی با منطقِ عقلی هم جور در نمیاد

چطور میشه که دو سال من اینقدر عشق به پای تو بریزم و تو با یه پیامک یهو کَشف کنی که من تو رو برای آرامش خودم می خوام

 

البته بقیه ی حرفهات همه شون رو باید با آبِ طلا نوشت

اینکه گفتی شعرهای منو توی هفت تا سوراخ پنهان می کنی

اینکه گفتی تو زنی و محدودی و خدا می دونه چقدر برات سخته که به یه تماس من جواب بدی و چه خطرهایی رو به جون می خری

اینا رو تو هم نمی گفتی من می دونستم و تو رو درک می کنم

باور کن درک می کنم

 

حالا هر چی بود گذشت

هرچند من نمی گذرم

روزی که تو به من شک کردی که من تو رو برای آرامش خودم می خوام

اون روز یه نقطه ی عطف توی زندگیِ منه

زندگیِ من

از امروز دنیا یه رنگ دیگه س

زمین

یه رنگ دیگه س

قلب و دل و زبان و چشم و گوشِ منم یه رنگ دیگه س

سعی می کنم تو رو دیگه واسه ی خودم نخوام

واسه ی آرامش خودم

 

ولی یه چیز

اگر حقیقت داشته باشه که تو منو فقط واسه ی آرامش خودت می خوای

این حقیقت برای من خیلی آرامش بخش و زیباست

چون باورم اینه که برای همین آفریده شدم و بس

 

 

 

خداوند روز اول آفتاب را آفرید؛
روز دوم دریا را؛
روز سوم صدا را؛
روز چهارم رنگها را؛
روز پنجم حیوانات را؛
روز ششم انسان را؛
و روز هفتم خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیافریده
پس تو را برای من آفرید...

 

تو را به جای تمام کسانی که نشناخته ام دوست می دارم،

تو را به جای تمام روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم،  

برای خاطر عطر نان گرم

و عطر آویشن

و برای خاطر نخستین گل ها

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمی دارم،دوست می دارم

 


شعر از پل الووار ،شاعر فرانسوی ترجمه‌ی احمد شاملو

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۰۵
رضا آباد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی