خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه» است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است. خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است.


بَرادر نیز در اصل بَرا + در است. یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما.


خواهر جونم، تو شکوه باورِ هر لحظه ی منی، از این که هستی جاودانه گونه ازت ممنونم
خواهرِ عزیزم، تو بهترین خواهر دنیایی، تو ماه زمینی زندگانی ام و بزرگترین هدیه ی خدایی

خواهَر=خواه (مصدر خواستن) + پسوندِ "اَر" (نسبت،وابستگی و...) فارسی اَوِستایی!
آن که خواهان خانه و خانواده است،خاطر خواه و خواستار خانواده،مَدَدکار و یاریگر خانه و خانواده

آخرین مطالب
۱۳
بهمن ۹۸

 

آبجی کوچیکه سلام

راستی وقتی می خونی جواب سلام منو بده

درسته نیستم و نمی دونم تو کِی و کجا داری منو می خونی

ولی شک نکن می رسه بهم

سلامی که تو برای من بفرستی رو توی پیچ و تاب ذهن و روحم حس می کنم

...

...

آبّاریکلا، سلام به روی ماهت همه چیزم، امیدم، مریمم، آرزوم

 

امشب داشتم به این فکر می کردم که...

به این فکر می کردم که 

عجب عشقی بود

عجب غَلَیانی داشت

چه آشوب هایی که به پا نمی کرد

و چه طوفان هایی که به راه نمی انداخت؛

مثلاً توی کورانِ غربت و بی کسی پیش بردنِ چند تا پروژه ی سخت اون هم "هم زمان":

= شغلت و محل کارت کیلومتر ها ازت دور باشه و هر هفته بخوای چند صد کیلومتر خودت رانندگی کنی

= همسرت درس بخونه و ساکن خوابگاه باشه و تو با یه بچه زندگی رو اداره کنی

= هم زمان بارداری ویار و تولد بچه ی بعدی و پایان نامه و دغدغه ی مشروطی و شب های امتحان و غیبت سه روز در هفته ات به خاطری دوری محلِ کارت و ...

منبعِ تغذیه ی همه ی اینا عشق بود

عشق بود که انرژیِ مورد نیاز برای همه ی اینا رو تامین می کرد

عشق

چیزی که فقط یه سایه ازش مونده و بس 

راستش،؛،

می خوام بگم...

از خودم می پرسم چرا اون عشقه مُرد

چرا دیگه نیست؟

جوابش رو نه می دونم و نه دوست دارم بدونم

فقط یه چیز

مواظب باش باورهای طرف مقابلت رو خراب نکنی

این خیلی بده

اومدم بگم توی اون سالها فقط دهنده بودم و چیزی گیر خودم نمی اومد جز اینکه شاهد سبز شدنِ اطرافیانم بودم

دیدم مشکل این نبوده

حاضرم دوباره هم دهنده ی محض باشم

مشکل یه جا دیگه هست؛

وقتی دیگه باور نداشته باشی که خودت رو داری هزینه می کنی برای چیزی که ارزشش رو داشته باشه

فکر نکنی دارم یه طرفه به قاضی می رم ها، نه

من هم زدم باورهای طرف مقابلم رو نابود کردم

یکی بود که منو باور داشت

باور داشت که همه ی دین و دنیا و آخرتم و همه ی قلب و روح و ذهنم اونه

باور داشت که عشق من نه ادامه تحصیله نه زیباییه نه لذته نه ثروته نه... 

باور داشت که عشق من فقط خودِ اونه و بس

دیگه اون باور وجود نداره

 

خدا نگذره ازش

زد باورهای منو پکوند و من هم مثل همیشه مقابله به مثل کردم

کاری که دیگه نمی کنم

دیگه زشتی رو با زشتی جواب نمی دم

مثل قدیما که هم می سوختم و هم مجبور بودم عذرخواهی کنم که چرا سوزوندم

دیگه نه

سکوت

هم سکوت زبانی و هم سکوت عملی

شرمندگیش باشه برای اونی که اول زشتی رو شروع کرده

 

 

مواظب باش باورهای طرفِ مقابلت رو خراب نکنی

باورهاش در مورد تو

مواظب باش

 

ولی خودمونیم

به قول یکی از دوستام 

"خوش به حال قدیما"

عجب روزایی بود

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۱۳
رضا آباد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی