بدون شرح؛
راست میگه
مریم رو میگم
راست گفته
وقتی دنیای دَنی و دنیای دون، اشک های مرواریدگونه ی مریمِ من را از گونه ی سرخ فام و زیبایش سرازیر کرد، فقط و فقط قلبِ مادرش هست که می لرزد
البته به غیر از مامانِ دختردوستِ مریم یکی دیگه هم هست
که اگر آب در دلِ نازکِ مریم تکان بخورد؛ دلش می ترکد
اگر اشک مریم در آید؛ جان از بدن او بیرون خواهد آمد
یکی هست که دین و دنیا و شادی و غمش مریم است
ولی چرا خواهرِ عزیز تر از جانِ من، یادش به این یک نفر نبود؟؟؟؟!!!!
یادش بود
خواهر نازنین من هیچ وقت از یادش نمی رود که یک نفر ادعا کرده بیشتر از مادرش دوستش دارد
پس چرا مریم اینجوری گفت؟
خواهرِ گُلِ من می داند که اگر دنیا اشک خواهرِ من را در آوَرَد؛
نه چشمی برایم مانده که او را همراهی کنم
نه دستی که دارم که به خواهرم برسد و یاریش کنم
نه دلی مانده که بخواهد آب در دلم تکان بخورد یا نخورد
اگر دنیا اشک خواهرم را در آوَرَد،
من بی خاصیت ترینم
من بی عرضه ترینم
خوش به حال کسی که چشمش تو را می بیند، دستش تو را لمس می کند و مشاعرش صدای زیبای تو را می شنود و بویت را استشمام می کند
شاید مدال افتخارِ فدایِ تو شدن نصیب او گردد و قلب و روح تو را الی ابد تسخیر کند
هرچه خدا بخواهد همان می شود
متن قشنگیه