عاشق بهره کِشی نمی کنه
نمی دونم باید از او شرمنده باشم یا عذرخواهی کنم اَزِش
یا هر دوش
آخه درسته؟؟!!
یه ساعت حرف بزنی، اونم تلفنی، با کسی که زندگی داره، گرفتاری داره
آخه ای کاش گوشه ای از اون زندگی رو تو پُر کرده بودی
می گفتم داری زیاده از حدّ و اندازه ت وقتش رو می گیری
جایی هم نداری توی زندگیش
اسمش زیاده روی نیست؛ داری تجاوز می کنی به وقت و زندگیش
هیچ وقت فکر کردی؛ این حرفهایی که می زنی براش، چه ربطی به او می تونه داشته باشه؟؟!!
نه سنگ صبورته، نه همدمت، نه رفیقت، نه هم صحبتت...
ضربانِ قلبته،،،، فقط
تو میگی غربت همینش خوبه که تو هستی
من می گم زندگی همینش خوبه که تو هستی
از این به بعد حرفهامو توی این وبلاگ می زنم
یه جورایی این وبلاگ دو بعدی میشه
یه بُعدش عاشقانه های من برای خواهرم
و بُعدِ دیگرش؛ حرفهای تنهاییِ من