۰۵
دی ۹۹
امروز عصر اگر بادیگاردها نگن یا تو بیا یا ما میاییم
می تونی بیایی
گفتم که بدونی شرایطش هست، تو دلتنگ نشدی
الهی هیچ وقت دلتنگ نشی
امروز فکرش می کردم که من واقعاً بهت نیاز داشتم
برای ادامه ی راه
شایدم یه نیاز کاذب بود ولی داشت جواب می داد
فکر کنم همه چی تموم شده
با این غیبت طولانی تو
آخرین جمله ت این بود:
"خداحافظ بهترین برادر دنیا"
فکر کنم معنیش این بود که تموم شده همه چی
"بهترین برادر دنیا" یادت به خیر، تموم شدی برام
مثل وقتی که یه چیزی یا یه کسی تموم شده برات و بهش می گی خداحافظ...
اینجور خداحافظی کردی
آخه تعجبم به "نخیرم" "نخیرم" هاته، یاد میاد؟
دلم قرص بود
داشتی حرفهام رو انکار می کردی:
نخیرم
نخیرم
ولی رفتارت همیشه حرفهای منو تایید کردند
به عمل کار برآید به سُخَندانی نیست
۹۹/۱۰/۰۵