یادمه یه بار با هم بحث کردیم که اینکه یه نفر با ادعای عشق و عاشقی می گه:
من عاشقتم، اون قدر که نمی تونم یه لحظه هم دوری تو رو تحمل کنم
یه روز هم بدون تو نمی تونم سر کنم
تو نباشی من می میرم
این عشق نیست، نیازه
گرسنگی با عاشقی فرق داره
طرف محتاجه نا عاشق
البته ممکنه عاشق هم باشه ولی این حرف ها از سرِ نیازه نه عشق
عاشق بی نیاز از معشوقشه
مثلِ خدا که عاشقِ بنده هاشه ولی محتاجِ شون نیست
خوب حالا:
رابطه ی عشق و نیاز چیه؟
هیچی
هیچ ارتباطی ندارند
....
فقط یه چیز؛
عاشق، عاشقه
عاشق دوست داره یه چیزایی از معشوقش دریافت کنه
ولی عاشق فارغ از اینکه نیازهاش رو دریافت می کنه یا نه، عاشقه
عشقِ عاشق ارتباطی به نیازهاش نداره
ولی....
ولی اگر معشوق نیازها و خواسته های عاشقش رو برآورده کنه؛
عاشق هم عاشقه و هم حالش خوبه
عاشقی که از معشوق بی مهری میبینه حالِ دلش خوب نیست
رابطه ی عشق و نیاز اینه
اگر عاشق ناله می کنه که من بی تو هیچم
می خواد حالش خوب باشه
یا حالش خوب بشه
من بی تو هیچم فریادِ عشق نیست
فریاد عطش و نیازه
دیدی تو از من می پرسی:
"حالِ دلتون خوبه؟"
و من گاهی طفره می رم
یعنی نیازهام و خواسته هام نادیده گرفته شدند و بی مهری دیدم